وصيت نامه حضرت امام خمينى مشحون از معارف قرآنى است و در آن به طور صريح يا به طريق اشاره به آياتى از قرآن استناد شده است; نظير نقطه جمع بودن قرآن براى همه مسلمانان بلكه همه انسانها، مبارزه با طاغوت، و در موارد بسيارى نيز به كلمات و تعابيرى از قرآن تمثل جسته شده است; مثل: شجره خبيثه، بقية الله، خاتم النبيين و مفسد فى الارض . همچنين از جايگاه قرآن در جوامع اسلامى و تحذير از برداشتهاى انحرافى و التقاطى از قرآن سخن گفته شده است .
وصيت نامه، امام خمينى، وحدت، طاغوت، التقاط، تمثلات قرآنى .
حضرت امام خمينى (ره) مجدد و احياگر معارف اسلام در قرن اخير، يكى از تربيتشدگان مكتب قرآن كريم است . بزرگترين افتخار او صرف عمرى پر بركت در پيروى از مذهبى است كه مىخواهد حقايق قرآنى را كه سراسر از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مىزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترين نسخه نجات دهنده بشر از جميع قيودى كه بر پاى و دست و عقل و قلب او پيچيده است و او را به سوى فنا و نيستى و بردگى و بندگى طاغوتيان مىكشاند نجات دهد .
امام (ره) خود از چشمه آب حيات قرآنى نوشيده و شمهاى از آنچه چشيده براى نسلها و عصرها باز گفته است . همچنان كه پس از حيات خاكى خويش، وصيت نامهاى سراسر نور و حكمت قرآنى را فرا راه پويندگان راه خويش قرار داده است .
اين مقال مىكوشد بخشى از ابعاد تاثير عينى قرآن را در اين سند مستحكم بررسى كند .
در اين زمينه توجه به آن چه در دو سوره مؤمنون و شورى آمده، مناسب است . خداى تعالى در سوره مؤمنون فرموده است:
«يا ايها الرسل كلوا من الطيبات و اعملوا صالحا انى بما تعملون عليم و ان هذه امتكم امة واحدة و اناربكم فاتقون» [مؤمنون، 51 و 52 .] (1)
از آيه اخير و آيهاى ديگر كه نظير آن است و خواهد آمد، معمولا در مواردى نظير وحدت بين شيعه و سنى استفاده مىشود; لكن قرآن كريم اين نداى وحدت را پس از ذكر سرگذشت نوح [مؤمنون، 23] و پيامبرى ديگر پس از وى بدون تصريح به نام او [مؤمنون، 32] و پيامبرانى ديگر مانند [مؤمنون، 44] موسى و هارون [مؤمنون، 45] و فرزند مريم [مؤمنون، 50] و خطاب به همه رسل مىآورد . همچنان كه در سوره انبياء پس از ذكر سرگذشتهايى از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم [آنبياء، 3 به بعد] و عموم قريههاى ديگر [انبياء، 11] و موسى و هارون [انبياء، 48]، ابراهيم [انبياء، 51]، لوط [انبياء، 71]، اسحاق و يعقوب [انبياء، 72]، نوح [انبياء، 76]، داوود و سليمان [انبياء، 78]، ايوب [83]، اسماعيل و ادريس و ذالكفل [انبياء، 85]، ذاالنون [انبياء، 87]، ذكريا [انبياء، 89]، يحيى [انبياء، 90] و مريم [انبياء، 91] مىفرمايد: «ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون» [انبياء، 92] و در نهايت مهر ختم اين سلسله طولانى، ذكر خاتم رسولان و خطابى به اوست كه: «و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين» [انبياء، 107] اين رحمت فراگير، در بر گيرنده تمامى عالميان است; چنان كه در همين سوره درباره كتاب وى به تمامى اهل عالم مىفرمايد: «و هذا ذكر مبارك انزلناه افانتم له منكرون» [انبياء، 50 .] (2)
قرآن كريم در اين سورهها و سورههايى ديگر [نظير، شورى 12] نقطه جمع بودن خود را نه تنها براى مسلمانان بلكه به فرموده حضرت امام (ره) براى عائله بشرى نشان مىدهد .
حضرت امام در اين زمينه به نكات ذيل توجه داده است:
1- كشيده شدن قرآن به گورستانها: حضرت امام (ره) ضمن اشارهاى گذرا به آنچه پس از شهادت حضرت على عليه السلام، بر قرآن رفته مهجوريت قرآن را در زمان معاصر ياد آور مىشود كه به گورستانها و مقبرهها كشانيده شده است و افتخار او و امت او - چنان كه اشاره شد - به صحنه حيات آوردن اوست .
2- چاپ و توزيع قرآن توسط طواغيت: حضرت امام (ره) موضوع مهم ديگرى را نيز در نظر قرار داده كه عبارت از چاپ توزيع مصحف توسط حاكمان جور و با صرف هزينههاى گزاف از محل بيت المال مسلمين جهت نمايشهاى تبليغاتى است و از اين بين به محمد رضا پهلوى و بعضى شيوخ عرب اشاره مىفرمايد .
بايد گفت اين گونه اعمال به دو شخصى كه امام (ره) در وصيت نامه ذكر مىكند، اختصاص ندارد و مقصد امام نيز تعيين جايگاه قرآن مهجور در جوامع اسلامى فعلى است; نه احصاى اشخاص .
امروزه مصاحف گوناگون توسط احكام و سلاطين جور در بيشتر كشورهاى عربى و اسلامى و صد البته با نام و نشان آنان بر روى جلد يا صفحه آغازين آن چاپ و توزيع مىشود .
برگزارى مسابقات پرطمطراق و بى محتوانى قرآنى و تخصيص جايزههاى چشم پركن چند ده هزار دلارى براى شركت كنندگانى محدود و اغلب تكرارى در برخى از اين كشورها، تلاشى ديگر از همين باب جهت كسب مشروعيت مذهبى و مقبوليت مردمى است .
در وصيت نامه حضرت امام (ره) بارها لفظ طاغوت، طواغيت، طاغوتيان و . . . به كار رفته است . ناميدن حكومتهاى غير الهى به طاغوت از مبادى فقه سياسى امام (ره) و آن نيز منبعث از قرآن كريم است . چنان كه مىبينيم حضرت ايشان در دروس «حكومت اسلامى» خود به اين موضوع اشاره و مقبوله عمر بن حنظله را نقل مىكند و آن را مورد توجه قرار مىدهد .
عمر بن حنظله مىگويد: "از امام صادق عليه السلام درباره دو نفر از دوستان (يعنى شيعه) كه نزاعى در مورد قرض يا ميراث بينشان بود و به قضات (تحت نظر دستگاه خلافت) براى رسيدگى مراجعه كردند، سؤال كردم كه آيا چنين مراجعهاى رواست . امام فرمود: هر كه در مورد دعاوى حق يا دعاوى نا حق به ايشان مراجعه كند و هر آنچه را در مورد وى حكم كرده شده بگيرد، اگر حق ثابت وى نيز باشد، سحت و حرام خواهد بود . زيرا آن را به حكم طاغوتى گرفته كه خداى تعالى امر فرموده است كه به آن كفر ورزيده شود: «يريدون ان يتحاكموا الى الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به» (3) [نساء، 60] تا پايان حديث [2].
نكته دقيقتر اين كه حضرت امام (ره) در وصيت نامه غير از طواغيت، «از آخوندهاى خبيثتر از طاغوتيان» ياد مىكند [3]. همان گونه كه قرآن كريم بر نقش دلالان مظلمههاى طواغيت تصريح و تاكيد مىكند و از آنان با تعابيرى همچون «جبت» و «ملا» ياد مىكند . نقش ملا در سوره اعراف در فتنه گرى و حتى تحريك طاغوت بزرگ، بسيار بارز است:
قال الملا من قوم فرعون ان هذا لساحر عليم (4) [اعراف، 109] و قال الملا من قوم فرعون اتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الارض و يذرك و آلهتك قال سنقتل انباءهم و نستحيى نساءهم و انا فوقهم قاهرون (5) [اعراف، 127].
به گفته راغب «ملا» عبارت از جماعتى چشم پركن است كه اتفاق نظر پيدا مىكنند و اين جماعت مىتواند متشكل اصناف گوناگون باشد و اگر در ملا طاغوت، «آخوند» يافتشود، به دليل نقش و اثر خود مىتوانند برتر از طواغيتباشند . از قضا در آيه 127 نيز اين ملا غصهدار امر دين و فساد در زمين و عبادت آلهه هستند و بر اثر تحريك آنان است كه فرعون وعده خونريزى مىدهد .
امام (ره) در عين حال از روحانيونى كه بازى سياستبازان را خورده [4] و نيز از «آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين» [5] و نيز روحانى نمايانى كه گمان ندارد موفق به توبه شوند ياد مىكند [6]. البته در مواضع متعدد ديگر خدمات روحانيون اصيل و متعهد را مىستايده و از «مرحوم مدرس آن روحانى متعهد، پاك سيرت و پاك انديشه» تجليل مىكند [7] و نيز بر جدايى روحانيون از دانشگاهيان بيم مىدهد .
امام خمينى در قسمتى از وصيت نامه مىنويسد: «بعضى كج فهمان بى اطلاع از رژيم حكومت اسلامى و از مسائل سياسى حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طورى وانمود كردهاند - و باز هم دستبرنداشتهاند - كه اسلام طرفدار بى مرز و حد سرمايه دارى و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كجخويش از اسلام برداشت نمودهاند چهره نورانى اسلام را پوشانيده و راه را براى مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كهبه اسلام بتازند]. . . . [يك دسته با كج فهمىها و بى اطلاعى از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهى با تمسك، به بعضى آيات يا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مكتبهاى انحرافى ماركس و امثال او معرفى نمودهاند و توجه به ساير آيات و فقرات نهجالبلاغه ننمودهاند" [8].
از ديدگاه حضرت امام (ره)، عمل اين گونه افراد، از باب «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» (6) [نساء، 150] و يا دست كم نداشتن روش تدبرى و فهم قرآن به قرآن است كه تنها راه فهم صحيح قرآن كريم مىباشد [9].
خداى تعالى معانى ملكوتى و ازلى و ابدى را لباس بيان پوشانيده و كاخى عظيم و گزند نايافتنى را با مصالحى معين پى افكنده است . اين مصالح صرفا عبارت از حروف عربى و كلمات زبان عربى مصطلح نيست، بلكه آنچه اين توانايى را به اين زبان بخشيده نحوه تركيب و ارتباط متقابل هزاران لفظ و عبارت و آيه با يكديگر است; همان گونه كه در يك بناى عظيم و برجسته، آن چه تمايز بخش از بناهاى ديگر است نحوه تركيب و كاربرد سنگ و گل و آجر و نه خود آن هاست .
به كارگيرى تعابير قرآنى در حوزه گفتار و نوشتار راه را براى انديشيدن به اين كتاب و بارورى و پويايى قلوب در پرتو آن را فراهم مىسازد . به علاوه، تعابير و مصطلحات قرآنى، توانايى حل مفاهيم وسيع و بلند مورد نياز بشر را به صورت همه جانبه و فراگير دارند، در حالى كه اين توانايى در ترجمهها و معادلهاى ديگر سراغ نمىرود .
ترويج و به كارگيرى تعابير قرآنى از يكسو بيانگر ميزان تربيت پذيرى از مكتب وحى و از سوى ديگر موجب ترويج معارف قرآنى و بارور سازى انديشه انسانها با بذر الفاظ و تعابير قرآنى است . چنين چيزى در حال حاضر يكى از واجبات موكد فرهنگى در عرصه كتب، مطبوعات و گفتار است; چنان كه كمبود آن در معناى مطبوعاتى، نوشتارى و فرهنگى كشور احساس مىشود . از اين رو با اين نگرش، برخى تعابير و اصطلاحات قرآنى مورد استعمال حضرت امام (ره) را در وصيت نامه مرور مىكنيم:
امام در خطبه آغازين وصيت نامه، پس از ذكر حديث ثقلين و تسبيح و حمد الهى و نيز ورود بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و آل او بر ظالمان در حق آنان لعنت مىفرستد و آنان را اصل شجره خبيثه مىخواند .
تعبير «شجره خبيثه» در سوره ابراهيم چنين آمده است:
«و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة» (7) [ابراهيم، 26]. در اين سوره پس از آيات مذكور، به نحو استيناف، سخن از كسانى مىرود كه نعمتخدا را از روى كفر دگرگون كردند و قوم خود را به هلاكت كشاندند:
المتر الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا و احلوا قومهمدار البوار [ابراهيم] نتيجه بارز، دگرگون ساخت نعمتخدا و ورود به خانه هلاكت، همان مصائبى است كه شمهاى از آن در آغاز وصيت نامه آمده است .
ايشان مىنويسد: «از جمله مسائل اسفانگيزى كه بايد براى آن خون گريه كرد» [1] عقب زدن «مفسران حقيقى قرآن و آشنايان به حقايق است كه سراسر قرآن كريم را از پيامبر صلى الله عليه و آله دريافت كرده بودند» [11].
روايات متعدد معصومين عليهم السلام نيز بر تطبيق آيههاى فوق يعنى شجره خبيثه و نيز تبديل نعمت الهى بر دشمنان اهل بيتبه ويژه بنى اميه تاكيد مىكند [12].
امام (ره) كه همواره توجه به مردم را سر لوحه انديشه و عمل مبارك خويش داشتند، در بخشى از وصيت نامه، امتخود را برتر از ملتحجاز در عهد رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم به دليل بهانهجويىهاى آنان در برابر امر حق مىشمارد و در اين باره به توبيخ الهى در مورد آنان در سوره توبه اشارهاى تلميحوار مىكند و مىگذرد .
برخى از آيات سوره توبه كه متضمن اين عقاب و توبيخ شديد است و در آخر به برخى از آنان وعيد جهنم مىدهد بدين قرار است:
و لو ارادوا الخروج لاعدوا له عدة ولكن كره الله انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القاعدين لو خرجوا فيكم مازادوكم الا خبالا و لاوضعوا خلالكم يبغونكم الفتنة و فيكم سماعون لهم والله عليم بالظالمين لقد ابتغوا الفتنة من قبل و قلبوا لك الامور حتى جاء الحق و ظهر امر الله و هم كارهون و منهم من يقول ائذن لى و لا تفتنى الا فى الفتنة سقطعوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين [توبه، 46- 49]: (و اگر [به راستى] اراده بيرون رفتن داشتند، قطعا براى آن ساز و برگى تدارك مىديدند، ولى خداوند راه افتادن آنان را خوش نداشت; پس ايشان را منصرف گردانيد و [به آنان] گفته شد: «با ماندگان بمانيد» . اگر با شما بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمىافزودند و به سرعتخود را ميان شما مىانداختند و در حق شما فتنهجويى مىكردند و در ميان شما جاسوسانى دارند [كه] به نفع آنان [اقدام مىكنند] و خدا به [حال] ظالمان داناست . در حقيقت، پيش از اين [نيز] در صدد فتنهجويى بر آمدند و كارها را بر تو وارونه ساختند، تا حق آمد و امر خدا آشكار شد، در حالى كه آنان ناخشنود بودند و از آنان كسى است كه مىگويد: «مرا [درماندن] اجازه داد به فتنهام مينداز» هشدار، كه آنان خود به فتنه افتادهاند، و بى ترديد جهنم بر كافران احاطه دارد).
1- امام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم با اين تعابير قرآنى ياد مىكند: حضرت بقية الله [13]: بقية الله خيرلكم ان كنتم مؤمنين (8) [هود، 86]، خاتمالنبيين [14]: ولكن رسول الله و خاتم النبيين [احزاب، 30]، رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم در موارد فراوان: ولكن رسول الله و خاتم النبيين [احزاب، 40].
گفتنى است تركيب «بقية الله» در قرآن در شان امام عصر عليه السلام نازل نشده است، لكن تعبير و اصطلاحى است قرآنى كه حضرت بدان ملقب گشتهاند و امام (ره) نيز از ميان القاب و صفات حضرت، اين تعبير قرآنى را برگزيده است .
2- رها كردن بشر از تمام اغلال و بردگىها [15]: و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم (9) [اعراف، 157].
3- و بيده ملكوت كل شىء (10) ، [يس، 83]، [16].
4- وسواس خناسان [17]: من شرالواسواس الخناس (11) [ناس، 4].
5- صراط مستقيم [18]: و انك لتهدى الى صراط مستقيم (12) [شورى، 52].
6- ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم (13) [محمد صلى الله عليه و آله وسلم، 7]، [19].
7- لقاء الله [20]: من كان يرجو لقاء الله فان اجل الله لآت (14) [عنكوبت، 4].
8- ارحم الراحمين [21]: و هو ارحم الراحمين (15) [يوسف، 92].
9- مفسد فى الارض [22]: مفسدون فى الارض (16) [كهف، 94].
10- انا لله و انا اليه راجعون (17) [بقره، 156]، [23].
11- يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظيما [24]: يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما (18) [نساء، 73].
12- ان شاء الله در موارد فروان: و لا تقولن لشىء انى فاعل ذلك غدا الا ان يشاء الله (19) [كهف، 23 و 24].
13- اولياء الله الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لا هم يحزنون (20) [يونس، 62].
14- وليده علم الاسماء [26]: و علم آدم الاسماء كلها (21) [بقره، 31].
برخوردارى انسان از توانايى نيل به درجاتى نظير علم الاسماء و قاب قوسين اوادنى [نجم، 9]، موضوعى است كه نظر حضرت امام (ره) را بسيار به خود جلب كرده است . همچنان كه مطلع يكى از اشعار ايشان نيز بيت زير است:
گر تو آدمزاده هستى علم الاسماء چه شد
قاب قوسين ات كجا رفته است اوادنى چه شد [27]
تنها وجود چنين آرمانهايى است كه مىتواند از يك انسان، اين همه مجاهدت و كوشش بيافريند . حضرت امام (ره) اين آرمان را براى فرد و جامعه مىخواست; همچنان كه حكومت الهى را [تنها] يكى از آرمانهاى قرآن كريم مىدانست [28] و براى نيل به چنين آرمانى او را از هرگونه انانيت و سستى و كاستى باز داشت و به مرتبهاى رساند كه كلامى جاويد و گهربار را در پايان وصيت نامه بر قلم جارى سازد و ما همان را نيز مسك الختام اين مقال قرار مىدهيم .
15- «با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل و رحمتخدا از خدمتخواهران و برادران مرخص و به سوى جايگاه ابدى سفر مىكنم» كه اشاره به چنين آياتى است: «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية» [فجر ، 27 و 28] و نيز «الا بذكر الله تطمئن القلوب» [رعد، 27]. اين سخنى است كه تاكنون هيچ يك از رهبران سياسى غير از معصومين نتوانسته استختام عملكرد خويش قرار دهد (22) .
1) اى فرستادگان، از پاكيزهها بخوريد و عمل صالح انجام دهيد . من به آن چه مىكنيد دانايم و در حقيقت اين امتشماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم، پس در برابر من تقوا داشته باشيد .
2) و اين ذكرى است مبارك كه فرو فرستادهايم، آيا آن را منكريد؟ !
3) مىخواهند طاغوت را حاكم ميان خويش قرار دهند حال آن كه امر شده بودند بدان كفر بورزند .
4) ملا» قوم فرعون گفتند: بى شك اين ساحرى كاردان است .
5) و «ملا» قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را وا مىگذارى تا در زمين فساد كنند و [آنان نيز] تو و خدايانت را واگذارند؟ گفت: به زودى پسرانشان را مىكشيم و زنانشان را زنده مىگذاريم و ما بر آنان [غالب] و قاهريم .
6) به برخى ايمان مىآوريم و به برخى ديگر كفر مىورزيم .
7) و مثلكلمه خبيث، همانند شجره خبيث است .
8) باقيمانده خدا براى شما بهتر است اگر مؤمن هستيد .
9) و ميثاقهاى سنگين و اغلالى را كه بر آنان بوده، از آنان فرو مىگذارد .
10) و ملكوت هر چيز به دست اوست .
11) از شر وسوسهگر همواره پنهان شونده .
12) و بدون شك تو به سوى صراطى مستقيم هدايت مىكنى .
13) اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مىكند و گامهاى شما را استوار مىگرداند .
14) هر كس به لقاى خدا اميد دارد، پس [بداند] كه قطعا اجل خدا آينده است .
15) و او ارحم الراحمين است .
16) فساد كنندگان در زمين .
17) ما براى خداييم و به سوى او بازگشت كنندهايم .
18) كاش با آنان بودم و به فوزى عظيم نائل مىگشتم .
19) و در مورد هيچ چيز مگو كه من فردا انجام دهنده آنم .
20) زينهار كه اولياء خدا را هيچ بيم و حزنى نيست .
21) و به آدم، تمامى اسماء را تعليم داد .
22) تا خداوند، صادقان را از صدقشان پرسد . او براى كافران عذابى دردناك آماده ساخته است .
1 . خمينى (امام): وصيت نامه حضرت امام خمينى، چ1، قم، انتشارات صحفى، 1368ش، مقدمه، ص15 .
2 . همو; حكومت اسلامى، بى چا، بى جا، بى تا، ص116 و 117 و حر عاملى، محمد بن حسن; وسايل الشيعه، ط5، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا، ج18، ص98 .
3 . همو; وصيت نامه، مقدمه، ص5 .
4 . همان، ص26 .
5 . همان، مقدمه، ص9 .
6 . همان، ص43 .
7 . همان، ص40 .
8 . همان، ص42 .
9 . طباطبايى، سيد محمد حسين; الميزان، بى چا، قم، انتشارات جامعة المدرسين، بى تا ج1، مقدمه، ص12 .
10 . خمينى (امام)، پيشين، مقدمه، ص3 .
11 . همان، ص5 .
12 . بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، بى چا، قم بى تا، ج2، ص 310- 312
13 . خمينى (امام)، پيشين، مقدمه، ص11 .
14 . همان، ص14 .
15 . همان، ص7 .
16 . همان، ص11 .
17 . همان .
18 . همان، متن، ص20 .
19 . همان .
20 . همان، ص34 .
21 . همان، ص37 .
22 . همان، ص41 .
23 . همان، ص44 .
24 . همان، ص46 .
25 . همان، ص14 .
26 . همان .
27 . همو; ديوان امام خمينى، چ3، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1373ش، ص94 .
28 . همو; وصيت نامه، پيشين، مقدمه، ص4 .